کنایه از اسب تندرفتار چست و چابک باشد. (انجمن آرا) (آنندراج) : آبادبر آن چرخ تیزرو کز نور سراپای او عجین هم زور چو شیرانش بر کتف هم داغ چو گورانش بر سرین. ابوالفرج رونی (از انجمن آرا)
کنایه از اسب تندرفتار چست و چابک باشد. (انجمن آرا) (آنندراج) : آبادبر آن چرخ تیزرو کز نور سراپای او عجین هم زور چو شیرانش بر کتف هم داغ چو گورانش بر سرین. ابوالفرج رونی (از انجمن آرا)
مرادف آسمان تاب. (آنندراج). تابندۀبر چرخ. کنایه از ماه و اختران تابناک: بروز مردی او کیست شه سوار فلک غزاله نام زنی چرختاب و چرخ نشین. سلمان ساوجی. گر ماه چرخ تاب گشاید نقاب را خواهد نشاند در پس چرخ آفتاب را. سیفی (از آنندراج). ، مجازاً بمعنی زیبارخان و ماهرویان، آنکه ابریشم را بر چرخ تاب دهد برای باریک و دراز شدن. (آنندراج). کسی که ابریشم را بر چرخ تاب دهد
مرادف آسمان تاب. (آنندراج). تابندۀبر چرخ. کنایه از ماه و اختران تابناک: بروز مردی او کیست شه سوار فلک غزاله نام زنی چرختاب و چرخ نشین. سلمان ساوجی. گر ماه چرخ تاب گشاید نقاب را خواهد نشاند در پس چرخ آفتاب را. سیفی (از آنندراج). ، مجازاً بمعنی زیبارخان و ماهرویان، آنکه ابریشم را بر چرخ تاب دهد برای باریک و دراز شدن. (آنندراج). کسی که ابریشم را بر چرخ تاب دهد
چرخ. حرکت دورانی. گردش بدور خود. پیچش و گردشی بسان حرکت چرخ. حرکتی چرخ مانند: برآمد برآنسان که ناسود هیچ بدان چرخ پیچان بصد چرخ پیچ. نظامی (از آنندراج). عالم هیچکس بهیچش کشت چرخ پیچان بچرخ پیچش کشت. نظامی (هفت پیکر). که چون دارم این داوری را بسیچ چگونه دهم چرخ را چرخ پیچ. نظامی. رجوع به چرخ شود
چرخ. حرکت دورانی. گردش بدور خود. پیچش و گردشی بسان حرکت چرخ. حرکتی چرخ مانند: برآمد برآنسان که ناسود هیچ بدان چرخ پیچان بصد چرخ پیچ. نظامی (از آنندراج). عالم هیچکس بهیچش کشت چرخ پیچان بچرخ پیچش کشت. نظامی (هفت پیکر). که چون دارم این داوری را بسیچ چگونه دهم چرخ را چرخ پیچ. نظامی. رجوع به چرخ شود